معنی مسابقه اسبدوانی
حل جدول
فارسی به عربی
بطوله، جنس، لعبه، مباراه، مسابقه، مطارده، منافسه
لغت نامه دهخدا
مسابقه. [م ُ ب َ ق َ](ع اِمص، اِ) مسابقه. مسابقت. رجوع به مسابقه شود. مسابقه امروز مواضیع عامتر یافته است و در انواع ورزشها و دعوی بردن ها به کار رود.
- مسابقه دادن، سبقت گرفتن. پیشی گرفتن.
- || قرار سبقت گیری دادن با کسی یا کسانی در انواع ورزشهای جسمی و فکری.
|| در اصطلاح عرفان، عنایت ازلیت است.(فرهنگ مصطلحات عرفا). || در اصطلاح حقوقی، اعم از مراهنه است، چه در مسابقه ممکن است برد و باخت باشد و ممکن است نباشد، و همچنین است مغالبه که به معنی مسابقه استعمال می شود.(فرهنگ حقوقی).
فرهنگ معین
(مُ بَ قَ یا قِ) [ع. مسابقه] (مص ل.) بر یکدیگر پیشی گرفتن.
فرهنگ واژههای فارسی سره
هماورد، پیکار
کلمات بیگانه به فارسی
پیکار
مترادف و متضاد زبان فارسی
آزمایش، آزمون، امتحان، کنکور، پیشی، تاخت، رقابت، سبقت، همچشمی، پیشی گرفتن، پیش افتادن، سبقت گرفتن، تاختن، جنگیدن
فرهنگ فارسی هوشیار
با کسی پیشی گرفتن در دویدن یا در تاختن و نبرد کردن در آن
فارسی به ایتالیایی
فرهنگ عمید
عمل چند تن یا چند گروه برای پیشی گرفتن بر یکدیگر در ورزش یا فعالیت دیگر،
معادل ابجد
342